مثالی دیگر از تفکر سیستمی
🔻
سیستم ترافیک:
اغلب تصور می شود که برای حل مشکل ترافیک بایستی خیابان ها را توسعه داد یا با حذف بلوارها یا کوچکتر کردن آنها، خیابان ها را پهن تر کرد. بعد از اتمام پروژه های توسعه خیابان ها تا مدتی وضعیت ترافیک بهبود پیدا می کند ، لیکن دوباره وضعیت به روال قبل بر می گردد. دلیل آن چیست؟
با توسعه خیابان ها ، زمان سفر (جابجایی) کاهش می یابد که همین کاهش زمان باعث افزایش جذابیت رانندگی شخصی می شود. افراد اشتیاق بیشتری برای استفاده از خودروی شخصی خواهند داشت. افزایش جذابیت رانندگی شخصی موجب افزایش تعداد جابجایی ها و تعداد خودرو ها در طول روز خواهد شد. افزایش تعداد خودروها باعث ایجاد ترافیک می شود . بنابراین توسعه راهها و خیابان ها باعث افزایش تمایل به استفاده و خرید خودروهای شخصی گردید و عملا نه تنها مشکل حل نشد ، بلکه منابع نیز هدر رفت! اگر دقت کرده باشید وقتی در یک ناحیه خلوت از شهر راه و خیابان جدید ایجاد می شود ، بعد از گذشت مدتی از زمان همان ناحیه خلوت به منطقه ای شلوغ تبدیل می شود. به همین روال این موضوع باعث افزایش جمعیت شهری و فعالیتهای اقتصادی می گردد و دوباره مشکل ترافیک بوجود می آید.
به شکل زیر که به صورت ساده ساختار سیستم ترافیک را نشان می دهد ، توجه کنید : (منبع:تفکر سیستمی -قاسم مختاری)
🔺
تفکر سیستمی به ما می آموزد که نباید به مسایل به صورت خطی نگاه کرد ،بلکه تمام مسایل جهان اطراف ما به صورت حلقه های علت و معلول در قالب سیستم های مختلف بهم تنیده شده است.