اصل حد بی کفایتی یا قانون پیتر چیست؟
اکثر انسانها زمانی از موقعیت شغلی خود راضی هستند که معتقد باشند در حد مشخصی از بیکفایتی هستند و به محض احساس کفایت، از موقعیت فعلی ناراضی خواهند بود.
این اصل را میتوانیم با یک مثال ساده بیان کنیم. علی در شرکتشان در سمت کارشناس فروش فعالیت میکند. او کارش را به خوبی انجام میدهد و از عهدهی تمام وظایفی که به او محول شده بر میآید. به همین دلیل احساس میکند که حقش خورده شده و جلوی پیشرفتش گرفته شده و باید به سمت بالاتری ارتقا پیدا کند. او را در موقعیت سرپرست فروش قرار میدهند. باز هم کارش را به خوبی انجام میدهد و وظایف محوله را به بهترین شکل ممکن انجام میدهد. باز هم احساس میکند که نباید در این سمت باشد و حقش خورده باشد و جلوی پیشرفت او گرفته شده است.
به هر حال، فرصتی پیش میآید و پس از اینکه مدیر فروش قبلی (که او هم فکر میکرد حقش خورده شده و استعفا داده و به شرکتی دیگر رفته است) استعفا داد، او را در سمت مدیر فروش قرار میدهند. سمت مدیر فروش علاوه بر آشنایی با مهارت فروش، نیازمند دانش مدیریت نیز هست که علی از آن بهرهی چندانی نبرده است. او احساس میکند که شغل فعلی کمی از محدودهی توانمندیهای او بالاتر است. حالا دیگر اعتراضی ندارد و با رضایت به کار فعلی ادامه میدهد!
کارکنان، به محض اینکه در یک موقعیت شغلی موفق میشوند و میتوانند تمام استانداردهای آن را رعایت کنند، احساس میکنند که شایستگی قرار گرفتن در یک موقعیت بالاتر را هم دارند. مدیران هم، احساس میکنند که به هر حال، موفق بودن در موقعیت شغلی قبلی میتواند یک شاخص پیش بینی کننده مناسب، برای عملکرد فرد در موقعیت شغلی جدید باشد.
در حقیقت به طور کلی در محیطهای سازمانی، برای ارتقاء انسانها به یک موقعیت جدید، به جای اینکه توانمندیها و شایستگیهای آنها برای فعالیت در موقعیت جدید سنجیده شود، به توانمندیها و دستاوردهای آنها در موقعیت قبلی توجه میشود. اما نکته مهم این است که کسی که در پاسخگویی به تماسهای مشتریان توانمند است، انتظار دارد که به عنوان مدیر مرکز تماس نیز انتخاب شود. در حالی که مدیر مرکز تماس، بیش از آنکه به مهارت تماس گرفتن با مشتریان و مدیریت یک تماس موفق نیاز داشته باشد، به مهارت مدیریت تعارض و چالشهای همکارانش نیاز خواهد داشت.
یک راه برای اجتناب از این مسئله آن است که افراد قبل از ارتقاء به موقعیت شغلی بهتر مورد ارزیابی قرار بگیرند تا اطمینان حاصل شود که میتوانند از عهده کار جدید برآیند. همچنین پیتر برای به تعویق انداختن سطح بیکفایتی افراد، آموزش را تجویز میکند و از آن به عنوان واکسن ضد پیتر نام می برد. چون آموزش باعث می شود که سطح کفایت افراد ارتقاء یابد.